روز های آخر
سلام عشقم
در چه حالی مامان جان؟ خوب واسه خودت اون تو داری وول میخوری وروجک
به عرض دختر گلم برسونم که جنابعالی الان تو هفته 38 هستی خیلی به دیدارمون نمونده
تقریبا بیست روز دیگه تو بغلمی
جونم برات بگه از این روزا:
حسابی احساس سنگینی میکنم و نفسم حسابی تنگ میشه
بعضی شب ها خواب های پریشون میبینم
افتادم به جون خونه حسابی خونه تکونی دارم
ماه درد زیاد دارم و همش کمر دردم
مامانی اجیل و قهوه هامون رو اماده کرده و منتظر اومدنته
دکی رفته مرخصی و تا اخر دی نیست پس لطفا هوای اومدن به سرت نزه عزیزم
یه چند روزه حالت افسرگی پیدا کردم .نمیدونم چرا؟؟؟!!!!
خلاصه اینم از خبرهای این روزهای گذشته.
هرچی به روزهای اخر نزدیک میشم یه ترسی تو دلم میاد
ترس از مسؤلیت مادر شدن
از یه طرف هم دلم میخواد زود این روزها بگذره و بیایی تو بغلم
پی نوشت: فقط بخون مامان به شیوه نوشتنم توجه نکن، هرچی به ذهنم اومد نوشتم اصلا دقت نکردم