نه و ده ماهگی
بالاخره یه وقتی پیدا شد من بیام اینجا
اول بگم از دلیل این همه تاخیر،یک ماه سرما خورده بودییه هفته خوب میشدی دوباره سرما میخوردیخلاصه من از تو میگیرم بابا از من و همین رویه ادامه داره
حالا بگم از کارات:
چهار دست و پا حرفه ای میری، پشت مبل ،زیر و پشت بوفه،پشت میز تلویزیون ،زیر میز نهار خوری، پشت یخچال، خلاصه جایی نیست که نرفته باشیخونه و زندگی برام نزاشتی
کچلت کردم تا موهات یه دست در بیاد،اینقدر قیافت با مزه شده
واولین مرواریدت هم 21 ابان سر زد ، به خاطر دندونات هم کلی اذیت شدیبه خاطر سرما خوردگی طولانیت از غذا هم افتادی
فعلا که بغیر از شیر هیچی دیگه نمیخوری،تازه امروز هم برا اولین بار موقع شیر خوردن گازم گرفتی
یعنی یه اتیش پاره شدی به تمام معنی
چند روزی هست دست به کار شده برات کلاه و پاپوش ببافم،البته اگه اجازه بدی و با میل بافتنی هام کاری نداشته باشی
اینو یادم رفت واست بگم که محرم رفتیم مراسم شیرخوارگان حسینی،جیگری شده بودی تو اون لباس