هلیای مامانهلیای مامان، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 11 روز سن داره

♥دل نوشته هایی برای دخترم♥

کلی حرف نگفته

سلام جیگیلی بیگیلی اوه مامانی کلی برات حرف دارم  اول اینکه چند روز پیشا داشتم تو نت میچرخیدم یه مطلب جالب دیدم تعیین جنسیت بدون سونوگرافی خلاصه رفتیم ببینیم چیه؟؟؟ یه سری جدول چینی بود و سوال های مختلف و چند تا چیز تجربی دیگه که با توجه به تمام این ها نی نی من دخمل شد اینو یادم رفت بهت بگم قرار شد اگه دخمل بشی اسمتو بزاریم " مهراسا " دوم اینکه جنابعالی الان تو هفته ١٦ هستی  تو دلم حست میکنم   سوم اینکه من چیکار کنم از دست این بابات دیشب با یه اکیپ رفتیم شهر بازی همه سوار همه ی وسیله ها شدن اما من فقط نیگاشون کردم بعد اخر دفعه که همه میخواستیم سوار قایق بشیم بابات نزاش من سوار ش...
15 مرداد 1391

عاقبت....

عاقبت در يك شب از شبهاي دور /كودك من پا به دنيا مينهد آن زمان برمن خداي مهربان / نام شورانگيز مادر مينهد آن زمان طفل قشنگم بيخيال/ در ميان بسترش خوابيده است بوي او چون عطر پاك ياس ها/ در مشام جان من پيچيده است آن زمان ديگر وجودم مو به مو / بسته با هستي طفلم ميشود آن زمان در هر رگ من جاي خون / مهر او در تار و پودم ميشود ميفشارم پيكرش را در برم / گويمش چشمان خودرا باز كن همچو عشق پاك من جاويد باش / در كنارم زندگي آغاز كن ميگشايد نور چشمم ديدگان / بوسه ها از مهر بر رويش زنم گويمش آهسته اي طفل عزيز / ميپرستم من تورا مادر منم ...
15 مرداد 1391

یه پست یهویی

دلم خیلی گرفته مامانی تنهام   بابات از صبح رفته ددر یه زنگ هم نزده احوال ما رو بپرسه اینقدر دلم گرفته بود که داشتم تو نت میچرخیدم و مطالب تنهایی و دلتنگی میخوندم یه دفعه................ یه اتفاق مهم رخ داد............. همین جور که داشتم میخوندم دستم هم رو شکمم بود که یهو یه چیزی به شکمم لگد زد میدونی این لگد یعنی چی؟ یعنی من دیگه تنها نیستم تو لحظه هایی که بابات نیست من عمرا احساس تنهایی کنم  اخه مگه ادم با این تکون های تو میتونه تنها باشه؟     ...
6 مرداد 1391

یه حرکت هایی دارم حس میکنم..

سلام نی نی کوتولو مامانی مادری الان 3.4 روزه تو دلم یه حرکت هایی دارم حس میکنم همه میگن وقتی ماه 4 تموم بشه نی نی تکون میخوره اما من الان دارم حس میکنم دارم کم کم نگرانت میشم مامان هایی که تجربه دارین کمکم کنید   ...
6 مرداد 1391

حرف هایی با فرزندم

فرزند عزیزم : آن زمان که مرا پیر و ازکار افتاده یافتی، اگر هنگام غذا خوردن لباس ... هایم را   کثیف کردم و یا نتوانستم لباسهایم را   بپوشم   اگر صحبت هایم تکراری و خسته کننده   است صبور باش و درکم کن   یادت بیاور وقتی کوچک بودی مجبور   میشدم روزی چند بار لباسهایت عوض   کنم برای سرگرمی یا خواباندنت مجبور   میشدم بارها و بارها داستانی را برایت   تعریف کنم... وقتی نمیخواهم به حمام بروم مرا   سرزنش و شرمنده نکن   وقتی بی خبر از پیشرفتها و دنیای امروز سوالاتی میکنم،با تمسخر به من ننگر &n...
28 تير 1391

هفته 13 و پایان 3ماهه اول

سلام فینگیلی مامان دیروز دکی سونوم کرد.بعدش هم رفتم برا ازمایش های سلامت جنین. راستی دیشب رفتیم چند جا سیسمونی هم دیدیم. واییی که چقدر ناز بودن اینو یادم رفت بگم که بالاخره این ٣ ماهه اول هم به خوبی و خوشی تموم شد الان دیگه روزای اخر هفته ١٣ هستی نفسم. ...
28 تير 1391

سونو تشکیل قلب

سلام زندگی من امروز رفتم برای سونو تشکیل قلبت کلی استرس داشتم وقتی جواب سونو رو گرفتم کلی خوشحال شدم در ضمن امروز تولد مامانیه  تو نی نی گلم بهترین هدیه تولدم رو بهم دادی مامانت امروز وارد ٢٣ سالگی شد   راستی گلکم شما الان هفته ٩ هست که تو شکم منی    اینم عکست   ...
4 تير 1391