هلیای مامانهلیای مامان، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 30 روز سن داره

♥دل نوشته هایی برای دخترم♥

روزهای با تو بودن

روزها دارن تند تند میگذرن و تو داری جلو چشام رشد میکنی و چقدر شیرینه دیدن این لحظات و چقدر سخته مادر شدن حالا برات بگم از حال این روزا بابا ک چپ میره راست میره میاد بوست میکنه و قربون صدقت میره مامانی ک فعلأ اینجاست و حسابی هوامون رو داره جنابعالی هم که شیر .جیش لالا، بعضی شبا هم گریه خودمم ک هنوز کلی درد دارم و بخیه هام نشتی دارن و حسابی اذیتم بعد از تولدت 14بهمن جز یکی از مهمترین روزای زندگیته تو این روز شناسنامه دار شدی من برا اولین بار پوشکتو عوض کردم و مهمونی تولدت هم بود حالا بزار برات بگم از کارهای خودت: تو خواب یا موقع شیر خوردن یه خنده خوشگل تحویل میدی که تمام خستگیم بیرون میره ژست های...
24 بهمن 1391

پایان انتظار

سپاس خدایی را که مصلحت بنده اش را بهتر میداند. سلام دلبرکم تا امروز که حداکثر تاریخ بود صبر کردیم اما نیومدی گل دختر صبح رفتم پیش دکی اونم گفت حالا که به پای خودش نمیاد به زور میاریمش و در نتیجه قرار شد بنده فردا برم بیمارستان برا سزارین تا حالا همش اصرار به زایمان طبیعی دشتم اما الان میگم خدا هر چی تو بخوای شاید زایمان طبیعی برا من و بچم خطر داره و حالا با تمام ترسی که از سزارین و اتاق عمل داشتم دارم به استقبالش میرم فردا این موقع تو بغلمی. ایشالاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا ...
8 بهمن 1391

در انتظار درد

باز هم انتظار....................... تمام درد هام کاذبه، پریشب از بس درد و فشار داشتم رفتم بیمارستان، بهم گفت دهانه رحمت هنوز بسته است تاریخ به دنیا اومدنت امروز بود ، اما توکه نیومدی فردا میرم پیش دکی ببینم چیکار کنم هروقت میایی مامان فقط صحیح و سالم بیا.
7 بهمن 1391

شمارش معکوس

سلام نفسممممممم شمارش معکوس شروع شد دخترم از دیشب ساعت 6:24 درد هام ریتمیک شدن هنوز فاصلشون 10 دقیقه است یه حال و حس عجیبی دارم دلم میخواد از شدت شوق گریه کنم باز من دیوانه ام ، مستم (واقعا این بیت وصف حال منه) امروز 40 هفتگیت کامل شده ، میلاد پیامبر و اغاز هفته وحدته کاش امروز بیایی.......   ...
5 بهمن 1391

در انتظار درد

سلام هلیا جونم مامانی تو دل کن از این خونت نمیشی ، بابا ما مردیم از چشم انتظاری هر روز به این امید از خواب پا میشم که امروز دیگه همون روزیه که منتظرشی اما زهی دردام یه کوچولو بیشتر شدن اما هنوز اونقدری نشدن که وقتش باشه و من هنوزم در انتظار دردم..... ...
4 بهمن 1391

یه تغییر اسم ناگهانی

سلام دخملی نازم پنج ماهه دارم به اسم مهراسا صدات میزنم اما حالا این روز های اخر یه دفعه اسمت تغییر کرد حالا سر فرصت میام جریانشو بهت میگم و اما اسمت...... من و بابا تصمیم گرفتیم اسمت رو " هلیا "  بزاریم. هلیا به معنی خورشید، دختر خورشید و گلی که از میان گل دیگری بشکفد، است. پی نوشت : از تمام خاله هایی که ما تو لینکستان وبشون هستیم خواهشمندیم با توجه به تغییر نام دخملی اسم وبمون رو تغییر بدن  مرسییییی خاله جون جونی ها ...
4 بهمن 1391

در انتظار درد

سلام عشقی نمیخوای بیایی؟؟؟ بابا مردم از چشم انتظاری یه دو سه روزی هست همش دارم ورزش میکنم که زودتر و راحتتر بیایی از درد و این حرف ها هم که اصلا خبری نیست فقط یه کم دیشب کمر درد و دل درد بودم امروز هم کمر درد هستم اما این کمر دردم به خاطر ورزشه تصمیم گرفتم از امروز تا وقتی به دنیا میایی اسم تمام پست ها رو بزارم در انتظار درد دردی که با تمام وجود دارم انتظارشو میکشم شیرین ترین درد زندگیم ...
2 بهمن 1391