هلیای مامانهلیای مامان، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 11 روز سن داره

♥دل نوشته هایی برای دخترم♥

از همه چی....

1391/9/2 16:47
نویسنده : مامان عاشق
731 بازدید
اشتراک گذاری

سلام نانازمماچ

امروز میخوام از هرچی که به ذهنم رسید برات بگماز خود راضی

بزار اول از ازدواجمون بگم چشمک

بین کلی خواستگار بابایی رو انتخاب کردم خجالت نه به خاطر تحصیلات نه با خاطر خانواده و نه به خاطر کلی

چیز دیگه فقط و فقط به خاطر خودش خجالت

موضوع دوم: بچه داری

بابایی از همون روز اول بچه میخواست اما من نهزبان

نه اینکه بچه دوست نداشته باشم نه نه

واسه اینکه هنوز بچه بودم درس داشتم و از همه مهم تر اینکه از زایمان میترسیدم نیشخند

بالاخره 2 سال بعد از ازدواج من راضی شدم نی نی داشته باشیم

ولی نی نی نخواست پیش ما بمونه و برگشت پیش خداناراحت

حالا بزار یه خاطره از اون موقع برات تعریف کنم....

پارسال تابستون وقتی نی نی تو دلم بود و من نمیدونستم با عمه  اینا رفته بودیم مشهدلبخند

اونجا رفتیم تو یه اجیل فروشی تا چیز میز بخریم

من تا چشمم به ترشک ها افتاد اب از لب و لوچم راه افتاد و بابا برام یه ظرف خرید

منم عین این قحطی زده ها تا اونا خرید کردن کل ظرف ترشک رو خوردمنیشخند

همون جا همه بهم گفتن حامله ایخجالت

منم گفتم شایدچشمکخجالت

بعد از رفتن اون نی نی بخاطر درد هایی که کشیدم گفتم تا 1 سال دیگه نی نی بی نی نی نیشخند

حتی عید امسال هیچ قصدی نداشتیم برای بچه دار شدن دوباره

اما یه دفعه تصمیم گرفتیم یه دفعه اومدیماچقلب

موضوع سوم : موضوع ازاد نیشخند

الان که دارم برات مینویسم تو خونه تنهام بابا هنوز از سرکار نیومده

و منم تا الان داشتم خونه تمیز میکردم و حسابی خسته شدماوه

جنابعالی هم که ماشالا هزار ماشالا روز به روز مارو بیشتر اذیت میکنیچشمک(شوخی کردم عمرم هر کار دلت میخواد بکن چشمم کور تحمل میکنم نا سلامتی مادرمخجالتماچ)

همین حالا پاهات زیر قفسه سینمه و داری تکون تکونشون میدی (الهیییییی فدات شم)ماچماچ

راستی امروز وارد 32 هفتگی شدی هورا

کی بشه بهمن ماه از راه برسه و من فرشتمو تو بغل بگیرمخیال باطل

خوب دیگه خیلی حرف زدم برم دیگه

بوسسسسسسسسسس بوسسسسسسسسس

عاشقتم دختر گلمبغلقلب

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

ناهید
6 آذر 91 9:30
مهرآسا عجله کن خاله ما منتظر اومدنت هستیم بهمن خیلی دیرهههههههههه
مامان آرشیدا قند عسل
7 آذر 91 13:21
خیییییییییلللللللللللللییییییییییی لذت بخشه حس تکونهاشون قدر این لحظات رو بدون و میدونم که با قلبت ذخیره شون میکنی امیدورام سر وقت خودش بیاد سالمممممممممممم و ما بی تاب دیدار روی ماهشششششششش بوس برای تو که اینهمه خاطر خواه داری عزیزم.


ممنون عزیزم
بوسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسس
خاله ی آبنبات
11 آذر 91 20:03