هلیای مامانهلیای مامان، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 11 روز سن داره

♥دل نوشته هایی برای دخترم♥

بالاخره اومدن

سلام به دختر 7 ماهه من ببخش مامانی که چند وقت نتونستم وبلاگت رو اپ کنم اخه مامانی اینا بالاخره اومدن  و من همش اونجام و همش مهمون داری خلاصه اینکه تازه امروز وقت کردم یه سر به وبلاگت بزنم گل دختر من بالاخره چند روز پیش تخت و کمدت رسید و ما چیندیم تو اتاقت و مامان تنبلت حالا حالا ها وقت میخواد تا اتاق نفسش رو تمیز و مرتب بچینه راستی بگم از قسمت خوبه سفر مامانی اینا یعنی سوغاتی ها................ مامانی برات یه چند دست لباس اورده که من خیلی خوشم اومد امیدوارم تو هم خوشت بیاد و به شادی تنت کنی سوغاتی ها رو میزارم ادامه مطلب   ...
24 آبان 1391

اخبار روزانه

  سلام به تک دختر مامان حال و احوالت چطوره گل دختر؟ خوبی؟ خوشی؟ سلامتی؟ بزار تند تند خبرا رو بهت بگم تا یادم نرفته (مامان حواس پرت ) اول اینکه پنجشنبه گذشته تخت و کمدت رسیده اما جناب اقای پدر به علت نداشتن وقت هنوز نرفته دنبالشون   دوم اینکه قراره جمعه رنگ کار بیاد اتاقت رو رنگ بزنه سوم اینکه کم کم سفر مامانی اینا داه تموم میشه و دوشنبه اینده بعد از 34 روز میان چهارم اینکه دیشب اولین ترک رو روی شکمم دیدم و کلی خوشحال شدم  (اولین باره از ترک خوردن شکمم احساس رضایت میکنم ) پنجم اینکه بابا داره هر روز بی تاب تر میشه برا دیدنت  هی غر میزنه میگه چقدر روزا دیر میگذره و اخرین خبر اینکه بابا یه نرم افزار ت...
10 آبان 1391

دلهره زایمان

سلام مهر مامان خوبی نفسم؟ حال و روزت چطوره؟ به نظر میاد خوب باشه  اخه شکم منو کج و کوله کردی تو با این ورجه وروجه کردنات خانوم گل من امروز وارد هفته 28 شدی خیلی به اخر راه نمونده اما من ................... از قبل از اینکه حامله بشم همش به فکر زایمان طبیعی بودم (مامان شجاع ) همه از زایمان طبیعی میترسن اما من از سزارین حالا هم این حرف ها به کنار.... این منابع امید اطرافیان خجالتمون داده همه به جای اینکه تشویقم کنم به زایمان طبیعی منو بیشتر میترسونند (فک و فامیله داریم؟؟!! )  تنها کسی که منو تشویق به زایمان طبیعی میکنه مامانیه با اینکه خودش سزارین شده بقیه میگن سزارین بهتره کمتر درد میکشی و از این حرفا.....
4 آبان 1391

تولد بابایی

سلام نفسم دخملی امروز تولد بابایی هستش  بابایی یه سال پیر تر شد کلی براش سورپرایز دارم اول کیک تولدشه که از طرف جنابعالی سفارش دادم  گفتم روش بنویسن " بابایی تولدت مبارک " بعدی کادو تولدشه که یکی از طرف تو یکی هم از طرف خودم از طرف تو میخوام لبخندتو بهش هدیه کنم   اخه دیشب رفته بودم دکتر اونم سونوم کرد فیلمشم بهم داد (ذوق مرگ ) الهی مامان فدات بشه داشتی برام لبخند میزدی   ...
1 آبان 1391

روز های انتظار

سلام نفسمممم بالاخره روز های اتنظارمون 2 رقمی شد حالا فقط   روز مونده تا دیدارمون باورم نمیشه داریم هر روز بهم نزدیکتر میشیم این روزا وقتی تکون میخوری دستمو میزارم رو شکمم تا بیشتر حست کنم و چه حس شیرینیه. تکون خوردن یه فرشته همین الان هم در حال ورجه وروجه کردنی الهی فدات بشممممممم ...
25 مهر 1391

هفته 26

جنین در این هفته جنین بیست و شش هفته ای است و نوار مغز جنین حالا شبیه به نوزاد تازه به دنیا آمده است. جنین می تواند چشمهایش را بهتر باز و بسته کند، بمکد و عمل بلع را انجام دهد. ششها حالا قادر به تنفس می باشند و جنین به طور منظم تمرین نفس کشیدن می کند (الهی من فدات بشم) اكنون وزن كودك شما كمی كمتر از 900 گرم و طول بدن او از سر تا پاشنه پا حدود 35.5 سانتی متر است. ( ای جانمممممممم فینگیلی منی)     مادر حالا جنین هفت ماهه در شکم مادر است. در برخی از کشورها و فرهنگها هفت ماهگی حاملگی را جشن می گیرند. حالا دلیل خوبی هم برای جشن گرفتن است، زیرا جنین آنقدر بزرگ شده و رشد پیدا کرده است که حتی می تواند در بیرون از رحم ...
21 مهر 1391

اومدمممممممممم

سلام عخشم بالاخره غر غر های من جواب داد  و اقای پدر امروز لپ تاپ و adsl رو به خونه مامانی منتقل کرد دستش مرسییییییییی خوب خانم خانما مامانی در چه حالیه؟ خوب رشد میکنی؟ جنابعالی الان  هفته داری و  هفته دیکه تو بغل منی عمرم بی صبرانه منتظر اون روز هستم. ...
21 مهر 1391

چند روز غیبت

سلام به دختر نازم در چه حال و احوالی هستی مامان جون؟؟ ببخش مامانی من یه 1 ماهی نمیتونم درست و حسابی وبلاگت رو اپ کنم (روم سیاه ) اخه مامانی اینا رفتن .منم رفتم خونشون تا خاله تنها نباشه(مادر فداکار ) البته میام سر میزن جواب نظر های خاله ها رو میدم ولی بازم نمیرسم ئرست و حسابی بهش برسم بالاخره شما به بزرگواری خودتون ببخشین شاه دخترو   ...
15 مهر 1391

اخبار روزانه

سلام دخملی گلم خوبی مامان جون؟ اون تو خوش میگذره؟ کم و کسری نداری؟ اگه چیزی کم بود یه لگد بزن تا برات هرچی خواستی محیا کنم دخملی شیطون میدونی الان  هفته داری فقط هفته مونده تا بیایی تو بغلم دیشب با بابایی رفتیم کالسکه و .... رو گرفتیم بعد رفتیم کلی برات خرید کردیم  از تشک بازی گرفته تا شیشه شیر و مای بیبی تازشم  رفتیم برات تخت و کمد سفارش دادیم اخر همین ماه میاد مامانی اینا هم فردا شب میرن 1 ماههههههههههههههههههههههههه نیستن همین الان مامانی زنگ زد که برم پیشش عاشقتممممممممممم ...
9 مهر 1391